اعتراضات علیه اعدام در کردستان
گفتگو با نسرین رمضانعلی

یک دنیای بهتر: ابعاد اعتراضات در شهرهای کردستان در مقابله اعدام وحشیانه پنج فعال سیاسی چگونه بود؟ ارزیابی شما از این اعتراضات چیست؟ نقاط ضعف و قوت این اعتراضات چه بود؟
 
نسرین رمضانعلی: جمهوری اسلامی طی ماههای گذشته بیش از هر زمانی با بحران لاعلاج دست پنچه نرم کرده است. هر روز از گوشه و کنار کشور اعتراضات گسترش يافته و بخشهای مختلف جامعه بويژه کارگران به میدان آمدند. در اين اوضاع اعدام دسته جمعی 5 زندانی سیاسی به شکل مخفیانه تصميم آگاهانه رژيم بود. بخصوص فرزاد کمانگر که کمپینهای زیادی برای آزادی وی در سراسر جهان در جریان بود و همه ناباورانه و خشمگين به خبر اعدام او برخورد کردند. اين وضعيت بايد پاسخى ميگرفت.  

در همان ابتداى روز یکشنبه که اخبار بیشتر شبیه شایعه بود اعتراضاتی در گوشه کنار از جمله در تهران و سنندج و کامیاران صورت گرفت و رژیم گله های حزب الله را برای مرعوب کردن به خیابان فرستاد. در روزهای اول شاهد فراخوان معلمین٬ دانشجویان٬ تشکلها و محافل کارگری بودیم که این اقدام جنایتکارنه رژیم را محکوم کردند. طبق اخبار در دانشگاههای تهران٬ شیراز٬ همدان٬ کرمانشاه٬ ارومیه و سنندج دانشجویان نه تنها شعارنویسی را بر در دیوار شروع کردند بلکه در ارومیه و تهران درگیری و تنش ايجاد شد و ظرفيت تقابل و رودروئی با رژیم بالا بود. واضح بود که مردم در کردستان به اين اعدامها عکس العمل نشان خواهند داد و پاسخ شان به فراخوان اعتصاب اعلام انزجار از اعدامهائی بود که روز یکشنبه 19 اردیبهشت در زندان اوین صورت گرفت. اما نه از نظر مردم و نه از نظر رژیم هار اسلامی این پایان خط نيست. کشمکشى برسر دفاع از زندانيان سياسى و مقابله با نفس مجازات اعدام اوج گرفته که پيروزى مردم و شکستن کمر رژيم بناچار بايد به اشکال دیگری از مبارزه متکى شود. قابل ذکر است وقتی حکم اعدام برای فرزاد کمانگر صادر شد٬ هزاران نفر از مردم شهر سنندج و کامیاران و نقاط دیگر در مقابل دادگستری تجمع کردند. عکس فرزاد را در دست گرفتند و شعارهای زندانی سیاسی آزاد باید گردد٬ احکام اعدام الغا باید گردد٬ سر دادند و خواهان لغو حکم اعدام فرزاد و سایر زندانیان شدند.

نقطه قوت این حرکت اينبود که مردم در کردستان در یک حرکت هماهنگ اعتراض خود را بیان کردند. به یک معنا به رژیم نشان دادند که بیش از هر زمانی از کلیت حاکمیت و سياست اعدام متنفر و منزجرند. مسئله بعدی اينست که کردستان يک جامعه حزبى است. همه احزاب البته فراخوان دادند و واکنش يکپارچه مردم بيانگر اينست که جامعه از اين فراخوانها حمايت ميکند و احزاب خود را به رسمیت می شناسند.

مدافعين تاکتيک اعتصاب عمومى ميگويند اين تاکتيک کم هزينه است لذا مردم در ابعاد گسترده از آن حمايت ميکنند و اين در بسيج توده اى مردم مهم است. اين نکته واقعيتى است اما واقعيتى دو لبه. يادمان باشد تاکتيک اعتصاب عمومى بدون پيشينه نيست. اين تاکتيک را هميشه بورژوازى و در خطاب به بازار در دوره هاى مختلف تاريخ ايران استفاده کرده است. در کردستان اين روش ناسيوناليسم کرد است. هر چند مخاطب اين فراخوان تماما بازاريها نبودند اما برجسته کردن بازار و نمايش عکس دکانهاى بسته سنگينى اين نگرش را منعکس ميکرد. اين تاکتيک در ايندور تحميل شد چون آلترناتيو مناسب ديگرى نبود. ما از اين فراخوان بعنوان اعتراض و اعتصاب حمايت کرديم چون نميخواستيم در تقابل با حکومت و همينطور در تقابل با اردوى مرتجعين ناسيوناليست و قوم پرستان٬ اعتراض توده اى و اردوى چپ جامعه ضربه بخورد. اما واقعيت اينست که فراخوان اعتصاب عمومى مردم را به عمل مشخص اعتراضى عليه اعدام دعوت نميکرد و بيشتر بيانگر ظرفيتهاى اعتراض در يک جامعه قطبى به حکومت بود.

باید این را هم اضافه کرد که در برخى اطلاعیه ها میخواندیم که مردم بطور مسالمت آمیز در این روز اعتراض کردند. جاى متهم و قربانى عوض شده است. گويا این مردم بودند که اهل خشنونت بودند و حالا مسالمت آمیز به میدان آمدند! و در ادامه همین بحث مسالمت آمیز می آيد که رژیم می خواسته اغتشاش ایجاد کند. همه ميدانند که جمهورى اسلامى در هر اعتراضى تلاش دارد تحريک و صحنه سازى کند. اما عده اى بحدى در مسالمت جوئى غرق شدند که مثل توده ايها هر اعتراض جوانان را در کوچه ها داشتند به حکومت اسلامى نسبت ميدادند.  

اما مردم جلوتر از احزابی بودند که شیپور پیروزی را به صدا در آورند. با یک روز تعطیلی بازار کار رژیم یکسره نميشود. واقعيت اينست که مردم وسیعا از این حکومت منزجرند. مردم آماده مبارزه علیه اعدام و نابرابری و سرکوب اند. عقب نشاندن رژیم اسلامى اعدام تنها با بسيج توده های مردم ممکن است. فکر میکنم  تازه ابتدای حرکت و مبارزه علیه اعدام در مقياسى توده اى هستيم. مردم میدانند اگر ساکت باشند زندانيانى که امروز در زندانهای مخوف اسلامی هستند هر لحظه زندگیشان را مرگ تهدید می کند . اين ظرفيت عظيم اعتراضى بايد با پرچمى سوسياليستى و آزاديخواهانه سازمان يابد. اين يک وظيفه جنبش کمونيسم کارگرى و حزب ماست.  

یک دنیای بهتر: جریانات ناسیونالیست و قوم پرست کوشیدند که به این اعتراضات رنگ قوم پرستانه و مذهبی بزنند. به چه میزان موفق  شدند؟ برای خنثی کردن نقش مخرب و ضد انسانی این جریانات چه باید کرد؟

نسرین رمضانعلی: تمام تلاششان را کردند اما نتوانستند مهر خود را بر اعتراض و اعتصاب بزنند. نهايتا اين چپ جامعه بود که دست بالا را داشت و اين جاى خوشوقتى است. ببینید در کردستان یک مسئله واقعی و زشت به اسم ستم ملی وجود دارد. اين مسئله اى سياسى است و از نظر کمونيسم کارگرى پاسخ سياسى دارد. اما براى ناسيوناليستها اين موضوع دکان سياسى شده است. نه مردم ستم دیده کردستان مسئله آنهاست و نه استثمار و بیحقوقی که به آن جامعه تحميل شده است. آنها ميخواهند بعنوان خان و سرمايه دار کردستان را در دست داشته باشند تا بتوانند استثمار سازمان بدهند و سهم شان تامين شود. اين اهداف را زير پوشش خلق کرد و ستم ملى و جنبش ملى و خودمختارى و فدراليسم و هويت ملى و کردايتى پيش ميبرند. از شاخه هاى حزب دمکرات تا ديگر دستجات قوم پرست همه کم و بيش همين اند. همین انتخابات اخیرا را نگاه کنیم همه دور موسوی و کروبى جمع شدند و بخشا فراخوان دادند که باید مردم کردستان از اين کانديداهاى حکومت حمایت و به آنها رای بدهند. هنوز هم در تکاپوی این هستند جبهه سبز در کردستان درست کنند تا شاید فردا اگر موسوى فرضا سرکار آمد سرشان بى کلاه نماند و سهمشان را بگيرند. اينها مطلقا دلشان براى کارگران نساجی شاهو٬ آلومین٬ پرریس٬ شیر پاستوریزه٬ کارگران کشت و صنعت مهاباد٬ کارگران فصلی کوره پزخانه در سردشت بوکان و غیره نسوخته بلکه براى پر کردن جیبهای خودشان يقه ميدرند. خوشبختانه به لطف تلاشهاى کمونيسم در کردستان و واقعيات اين سالها مردم به اين ناسيوناليستها توهم ندارند. اگر دولت دست ساز محلی کردستان عراق بر روی کارگران کردستان رگبار نمی بست٬ شايد میشد مردم را متوهم نگه داشت. اما مردم کردستان ایران شاهد جنگ قدرت سرعشیره ها برسر ثروت و پول و چپاول در کردستان عراق هستند. لازم نیست راه دوری بروند تا جریانات ناسیونالیست و قوم پرست را بشناسند. مضافا اينکه در دوره موجوديت شان پرونده بسيار تاريکى دارند.
 
اينکه جريانات ناسيوناليست خود را با فراخوان اعتصاب عمومی همراه کردند دليلش اينبود که اولا خود را در تقابل با اين سنت نميديد و ثانيا محل تولد چهار نفر از پنج اعدامى وسيله اى براى عاشوراى ناسيوناليستى ميشد. همه ديدند که با چه شناعتى عکس يکى از قربانيان را حذف کردند يا از اعدام پنج "زندانى سياسى کرد" حرف زدند. اينها در پس توحش اسلامى و سياست اعدام پرچم قومى و نفرت ملى بلند کردند چون سياست شان همين است. واپسگرا هستند و انتظار ديگرى از اين جماعت نميتوان داشت. با ان حال آیا توازن قوا در جريان اين اعتراض به نفع جریانات قوم پرست و ناسیونالیست عوض شد و يا به سکوئى براى پيشروى آنها تبديل شد؟ پاسخ من منفی است .

در کردستان ايران ناسيوناليسم در همان انقلاب 57 پاسخ گرفت. مردم حزب دمکرات را هو کردند و توده ای خواندند. تردید دارم امروز مردم بخواهند اینها را بعنوان آلترناتیو روى سر بگذارند. تلاشهاى اينها براى رنگ قومی زدن به هر مسئله اى٬ اتکا به بازاريها٬ و حتى فراخوان به دانشجويان کرد در دانشگاههاى ايران بوى خون ميدهد. لازم می دانم اینجا حساب مردم معترض و به خشم آمده را از این احزاب  واپسگرا جدا کنم. مردم اتفاقا کاملا خلاف این را عمل کردند. سعی نکردند اتفاقا در خانه ها بشینند و "مسالمت آمیز" به اعدام 5 زندانی سیاسی برخورد کنند. در شهر سنندج در مراکزی درگیری بین مردم و نیروی انتظامی صورت گرفت. در کامیاران نظامی شده مردم تلاش کردند بیرون بیایند. همزمان در شهرهای دیگر در دانشگاهای مختلف در سراسر ایران به اعتراض به این اعدامها شعار نویسی و اعتراض شد. افشاى مستمر اين مرتجعين کار ماست. پيشروى کارگر و کمونيسم در کردستان بدون نقد مستمر ناسيوناليسم و متحدين حکومتى و سبز آنها ممکن نيست. اگر اينها را بحال خودشان ول کنيد٬ کردستان را تبديل به يوگسلاوى ديگرى خواهند کرد و همسايه ها را بجان همديگر مى اندازند.

یک دنیای بهتر: برای پیشبرد موفق مبارزه علیه اعدام و برچیدن بساط اعدام و آزادی زندانیان سیاسی چه باید کرد؟ تاکید حزب در این زمینه چیست؟
 
نسرین رمضانعلی: باید اعتراضات را گسترش دهیم البته نه با خانه نشین کردن مردم و فراخوان دادن به بازاریان. همین دیروز اسامی 6 نفر دیگر را برای اعدام اعلام کردند. در سراسر ایران بیش از 50 نفر احکام اعدام گرفتند. آقای خلیل بهرامیان که وکیل مدافع تعدادی از زندانیان سیاسی می باشد با تردید و شک می گوید بعید نیست آقای شیرکو معارفی را نیز مخفیانه اعدام کنند . در واقع جمهوری اسلامی میخواهد بگوید هنوز قدرت سرکوب و اعدامهای دسته جمعی را دارم .

بايد طبقه کارگر٬ دانشگاهها٬ جنبشهاى اجتماعى٬ اعتراضات شهرى و توده اى پرچم مبارزه با مجازات اعدام را وسيعتر بلند کنند. بايد خانواده هاى زندانيان سياسى مرتبا مقابل زندانهاى رژيم اجتماع کنند و براى آزادى فرزندانشان و عليه مجازات اعدام بميدان بيايند. تاکیدات حزب سازماندهى يک جنبش همگانى و وسيع عليه مجازات اعدام و آزادى فورى و بيقيد و شرط کليه زندانيان سياسى است. زمينه اين کار بيش از هر زمانى وجود دارد. بايد عليه هر سياستى که تفرقه ملى ايجاد ميکند ايستاد. بايد انواع ابتکارات را بدست گرفت. بايد با ایجاد شبکه ها و سازماندهى کمپینهای مختلف در سراسر ایران علیه اعدام سنگربندى کرد. در این میان خانواده های اعدامیان و زندانیان سیاسی نقش تعیین کننده دارند. همينطور بايد سياستهاى اطلاعات رژيم اسلامى را به شکست کشاند. فشارهاى زيادى روى خانواده هاى زندانيان وجود دارد. تلاش ميکنند با تهدید مستمر خانواده ها آنها و مردم را به سکوت وادار کنند. حتی به خانواده ها ميگويند اگر با رسانه ها مصاحبه نکنند٬ اگر اخباری از عزیزان دربندشان را با مردم در میان نگذارند٬ در احکام داده شده تاثیر دارد! اما اینها سياستى ارتجاعى و توهمی بیش نیست. مردم تجارب زیادی بخصوص در بازتاب اخبار و گزارشات دارند. خانواده های زندانیان و اعدامیان به همراه مردم آزادیخواه و برابری طلب باید تلاش کنند تشکل هاى خود را درست کنند و روى آزادى زندانيان سياسى و به شکست کشاندن سياست اعدام متمرکز شوند. بايد مرتبا در مقابل بیدادگاههای رژیم و همچنین زندانها تجمع کنند و خواهان آزادی عزیزانشان شوند. خطا ب به مردم صحبت بکنند و درد خود را با مردم در میان بگذارند و شریک کنند.

در اين روزهاى سخت بايد پايه هاى يک اتحاد و همبستگی گسترده را عليه ماشين اعدام و سرکوب گذاشت. راه ديگرى وجود ندارد. مادر فرزاد کمانگر بايد الگوى همه خانواده ها شود. اين هم ميتواند بسيج توده اى را ساده تر کند و هم يک تو دهنى محکمى به جماعت فاشيست و قوم پرست بزند. *